اینکه تصمیم گرفتم دوباره هر روز صبح مدیتیشن کنم، اینکه وقتی مامان و بابا خواستن برن بیرون، همراهشون شدم، اینکه موقع آماده شدن ترجیح دادم به جای پالتو خاکستری و شال سیاه، هودی زرد و شال قرمز بپوشم؛ اینکه دوباره تحقیق روی شاهنامه رو از سر گرفتم؛ اینکه حفظ کردن غزلهای حافظ رو مجدداً شروع کردم؛ اینکه ۲۴ ساعت کامل به نبودن» فکر نکردم؛ یعنی بعد از ۵ ماه حال من بهتره. یعنی بالاخره یه چیزایی سر جای خودش قرار گرفته. یعنی روزای بهتری توی راه هستن :)
خیالت ساده دلتر بود و با ما از تو یک رو تر / من اینها هر دو با آیینهی دل روبهرو کردم
اینکه ,یعنی ,شال ,جای ,رو ,سر ,و شال ,نکردم؛ یعنی ,فکر نکردم؛ ,نبودن» فکر ,به نبودن»
درباره این سایت